محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

محمدطه

فراخوان حسن کچل(توالت)

1390/6/20 23:58
نویسنده : ام طه
592 بازدید
اشتراک گذاری
خب ما دیدیم همه یه خاطره ی توالتی نوشتن گفتیم خالی از لطف نیست سوتیه توالتیه خودمون رو اینجا تعریف کنیم.

القصه:

وقتی منو همسری با هم عقد کردیم یک ماه و نیم بعدش همسری برگشت سوئد و تا کارای من درست بشه و بیام پیشش 6 ماه گذشت اینو نوشتم که دستتون بیاد که منو همسری هنوز اونقدرا با هم خودمونی نبودیم و یه مقداره خیلی کمی هنوز رودربایستی داشتیم.
وقتی که رسیدم سوئد همگی با فامیلا سواره ماشین شدیم و رفتیم به سمته رستورانه بابای همسری. اونجا همسری رو کشوندم یه گوشه :

من: وااااااااااااااااای نمیدونی چه آدمای بیشعوری پیدا میشن

همسری: چی شده مگه عزیزم

من: آخه تو هواپیما که میومدم رفتم دستشویی بی نزاکتا نکرده بودن یه شلنگ بزارن تو دستشویی یکی نیست بگه آخه آدمای حسابی مسافرای خارجیتون آدمای نجستی هستن شلنگ استفاده نمیکنن یه بدبختی مثله من باید حتما شلنگ استفاده کنه. حالا بگو دستشوییتون کجاست که واقعا لازم دارم.

همسری: اونجاست عزیزم

من: دستت درد نکنه (من در حاله رفتن)

همسری: راستی.....

من: جانم؟؟؟؟؟

همسری: دستشویی ما هم شلنگ نداره

من:

همسری:

من:
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محمدطه می باشد